The taste of hunting in BIRJAND (or brigand) with my remembrances

۱۳۹۰ دی ۱۲, دوشنبه

مثلا پرنده نگری2


الله بده تو بارون به حق دیمه کارون  

گلهای سرخ لاله در زیر خاک میناله   

چوپون پنیر مایه(می خواهد) زنش خمیر مایه  

سگش پتیر(فتیر) مایه،بزغاله شیر مایه   

سه چار ماهه که بند کوه از او(آب) خبر نداره  

درختا مث چوب خشکه که بار و بر نداره   

اگر بارون نیاد به کوه  گل نمیاد به بستون(بوستان)   

سر دلبر به زیر چارقدش زیور نداره    
بلبل مگه(میگه):خدایا عاشقم ،عاشق ترم کن  

از عشق گل به کوچه عاشفی خاکسترم کن   

مجنون عشق گل شدم خدایا بارون ببار 

پروردگارا ز لیلی و مجنون بر ترم دار





 
پی نوشت شعر سر آغازین: ابیاتیست که به لهجه روستاهای اطراف بیرجند(غرب و شمال غرب آن) نوشته شد که مادران به صورت لا لایی برای جگر گوشگانشان در دامنشان، می خواندند. و ما نیز می خوانیم شاید دل خدا رحم گیرد… 


با سلام حضور دوستان عزیز 

 به خیالمان می خواستیم دیگر این مثلا پرنده نگری را در این پست ببندیم و فاتحه ای نثارش کرده برویم سراغ همان ماهرخ رفتن و دزده کشیدن خودمان ،باز این هفته هم مجالی هر چند ناچیز فراهم شد سری به روستا زده و شاتری فشار دهیم. البت عکس هایی که در این پست می گذارم ادامه پرنده نگری هفته پیش است لکن در خلال پستهای بعدی سعی خواهم کرد عکس های این هفته را نیز بگذارم. ولی خودمانیم این پرنده نگری هم برای تنبل هایی چون بنده چیز خوبی است چنانچه عزیزان پرنده نگر نیم ساعت می روند 10 تا عکس دشت میکنند همان ده تا را لا اقل در 5 پست بخوردمان می دهند . اما ما شکارچیان بیچاره کلی باید برویم به شکارگاه و کوه و کمر را اسکن کرده باد بگیریم و… آخرش آیا شکاری بشود یا نشود که بتوانیم حکایتی و روایتی از آن بزور فشار بر حافظه آفتاب زده سر هم کرده و لای دستمال خجالت پیچیده و تحفه دوستان کنیم. تازه آخرش هم جالب است میگویند پس عکسش کو؟؟‼ ینی نهایتا نتیجه میگیرم عکس است که حرف اول و آخر را میزند. بهر جهت ما هم رویه پرنده نگرها را پیشه کرده ادامه عکسهای هفته پیش که در حقیقت چند تا عکس (البته اگر بشود اسمش را عکس گذاشت) از خوتکا های معمولی ست را در این پست قرار می دهم. اضافه میکنم در گذشته نچندان دور (20سال پیش) شمار پرندگان مهاجر از این دسته که به بیرجند می آمدند بسیار زیاد بود لکن بدلیل خشک شدن هامون این مسافر خانه بین راهی دیگر از رونق افتاده و باز متاسفانه شکارچی ها هم ناپرهیزی میکنند و اکثرا در یکی از شکارگاهها تجمع کرده بطوری که کافیست روز جمعه سری به آن اطراف بزنی تا کثرت تفنگ بدستان بیرجندی را ببینی و البت صدای شلیک که اصلا بینشان فاصله نمی افتد که هیچ ، تمایز اینکه چند تا تیر با هم شلیک شد نیز برایت مشکل می شود. اما در چند سال اخیر اتفاق مثبتی که بارقه امیدی مجدد را زده، تالاب کجی نمکزار نهبندان است(حدود 130 کیلومتر از بیرجند فاصله دارد) که هر سال بر وسعت آن افزوده شده و تنوع پرندگان مهاجر زمستانه در آن قابل عنایت است. اگر عمری بود در یک پست از مشاهدات پرنده نگری در آنجا نیز مطلب خواهم گذاشت. بهر جهت باز شکرانه الهی بجای آوردن واجب است که هنوز در همین روزگاران بی آب و خشک سال ، در ولایت کوهستانی و زمین های کشاورزی خانوادگی حقیر که بر چسب شکارچی و شکارکش و غیره و غیره را نیز با خود ضمیمه دارم هم می توان دسته خوتکا دید هم کله سبز هم غاز و الخ…   

 در ادامه پس از گشتی مختصر دسته ای خوتکا را از روی سر و صدایشان پیدا کردم 
  
 

 خوتکای ماده 

 
  
خوتکای نر 


 


 خوتکای نر دیگر


  
بعضی ها هم شدید علاقه به لول سواری داشتند  






بعضی ها هم که به چرت افتاده بودند 





ایشان هم که سرش بی کلاه مانده بود فقط حرص می خورد  

  

پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد

هیچ نظری موجود نیست: